سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سپید

دلم تنگه

    نظر

دلم تنگه
واسه خیلی چیزا
واسه خیلی کسا
واسه یه روز تو پارک شهر
وقتی شن بازی می کردم
و بابا که خیلی بزرگ بود
و دستاش سایه سرم
دلم تنگه
واسه ی اون روزا که من بودم و یه داداش
با دستای کوچولو
که تاریکی شب ها رو با هم قسمت می کردیم
دلم تنگه
واسه یه باغ پر از لونه ی لک لک
واسه یه دختر پای دیوار باغ
دستاش کوچولو
دلش پُرِ امید
یه جوی آب توی یه کوچه ی باریک
یه عالمه صدا
صدای خوبِ اذان
زیرِ یه بازارچه با یه عالمه عطرِ خاطره
دلم اونجا جا مونده
پیشِ اون همه صدا و رنگ
پیشِ طعمِ بستنیِ اکبر مشتی
وقتی بابا بهم جایزه ی دندون کشیدن می داد
و همه ی دردا تموم می شد
پیشِ طعمِ خوبِ آفرینِ بعد از نمره ی بیست...
بزرگ شدیم
هرچی بیست گرفتیم
پیشِ اون همه صفرِ گنده ی زندگی
بازم قبولی نداشت

آخ که خیلی دلم تنگه
زهرا - الف